loading...
سایت عاشقانه عشق فان
سجاد بازدید : 97 1394/12/24 نظرات (1)


هر صبح و شام رأس ساعت دوستي کبوتر احساسم، در تکه هاي شکسته آيينه دل تکثير مي شود و هزاران هزار بال گسترانيده شده بر پهنه آسمان، چشم نوازي مي کنند؛

تنهاه يک بهانه، پرکشيدن به سوي  تو!

هر روز رأس ساعت مهر، نسيم بهاري، گوئي عطرآگين تر مي شود از شميم يادت!
حتي ياسمن هاي پژمرده سر راست مي کنند، جان دوباره مي گيرند از شبنم هاي خيالي نگاهت!

هر سحر رأس ساعت عشق التهابي از ضربان هاي آشفته، به تاراج مي برد آرام و قرارم را... 
واي از فراقت! اما اينجا که فقط معرکه ياد است و خيال.چرا حس نمي کنم تو را؟! آيا چشم دل مي خواهد ديدنت؟! يافتن تو؟ بوئيدن تو؟ حس کردن تو؟
تو که تکرار مي شوي هردم بر ذره ذره اين فضا؛

پس چرا نمي بينم تو را؟ انگار فرار مي کني از من! گفته بودم که قرار من باعشق همين بوده و بس!
 اما يادم باشد،اينجا برگريزان اميد است و دلم تنها به اين اندک اميد خوش! و همين بس که حتي اگر مست رايحه اين گل هاي اقاقيا نباشم،
 حتي اگر بوي اين نسترن هاي وحشي به پر و پاي شانه ام نپيچد، حتي اگراين پروانه هاي رنگين بهار وجودم را به بازي نگيرند،
حتي اگر اين شکوفه هاي نارنج درِ عقلم را نبندد و پنجره جنون را نگشايد، تنها اين ياد توست که در اين خزان نا اميدي روح فسرده ام را بهاري مي سازد،
چشمان خيسم را به ياد بياور! مرا به ياد بياور، فكر كن، تمام ثانيه ها را کاوش کن، آنقدر كه دستهايت عبور زمان را لمس كنند.
به گشتن ادامه بده، بِگرد ميان برگ هاي كهنه تقويم، در ثانيه هاي نفس نفس زدن، در دقيقه هاي بودن و رفتن. روي خط صاف، مستقيم و ممتد آرامش،
 چشمان خيس از اشك من به خاطرت سر ريز شد؟! ناله هاي آسمان، بغض ابر، نجواي قاصدك، شعرهاي ناتمام من نقطه چين هاي ترانه هايم ....

مرا يادت هست؟!
 تنها از جنس پاييز، يك قلب دنباله دار هميشگي،گوشه ي نوشته هايم گريه، لبخند پيوند نگاه خيسم با سنگفرش هاي خيس ...

مرا يادت آمد؟! ثانيه هاي مرا چطور؟!
آن ها را چگونه فراموش کردي آنهايي که مثله ابر گذشت و تو دست خالي مرا سپردي بر بال نسيم. همچون نسيم مي گذري تا به رفتنش،چون بوته زار دست برايش تکان دهم.

#فاضل نظری

 

سجاد بازدید : 77 1394/12/24 نظرات (0)

اى که از بندگانت بسیار زود راضى می شوى ببخش آن عبدی را که جز دعا و تضرع بدرگاهت مالک چیزى نیست .

آری، تو بر همه کس مقدری و هر چه بخواهى می کنى .
 اى که نامت دواى دردمندان و یادت شفاى بیماران است و طاعتت بى‏ نیازى از هر چه در جهان ، ترحم کن به کسى که سرمایه ‏اش امید به توست و خشاب سلاحش را با اشک پُر کرده است.
آدم خلیفه ی تنهای ی خدا روی زمین است؛ امپراتوری که گاهی باید برگردد به آخرین سلاحش و سلاح او گریه است ...
وقتی که قلب‌ هایمان‌ کوچک‌ تر از غصه‌ هایمان‌ میشود، وقتی نمی توانیم‌ اشک هایمان ‌را پشت‌ پلک‌ هایمان‌ مخفی کنیم و بغض هایمان ‌پشت‌ سر هم‌ می شکند
وقتی احساس‌ میکنیم گرفتاری ها بیش از سهم‌ مان‌ است و رنج‌ها بیشتر از صبرمان، وقتی امیدها ته‌ میکشند، آرزو ها کور سو می زنند و انتظارها به‌ سر نمی رسند.
 وقتی طاقتمان طاق می شود و تحمل مان هیچ و تباه. در همین لحظه آواز نیاز سر می دهیم و غریو دادخواست می کشیم.
 آری به  تو احتیاج‌ داریم و مطمئنیم‌ که‌ تو، فقط‌ تویی که‌ استمداد می کنی. کمکمان کن و دست یاری خود را از ما دریغ مدار.آن‌ وقت‌ است‌ که‌ تو را صدا می کنیم
و تو را می خوانیم آن‌ وقت‌ است‌ که‌ تو را آه‌ می کشیم تو را گریه ‌می کنیم و تو را نفس می کشیم .
وقتی تو جواب ‌می دهی، دانه ‌دانه‌ اشکهایمان ‌را پاک‌ می کنی و یکی یکی غصه‌ ها را از دلمان ‌برمی داری، گره‌ تک‌ تک‌ بغض‌ هایمان‌ را باز میکنی
و دل شکسته‌ مان‌ را بند میزنی، سنگینی ها را برمی داری و جایش‌ سبکی می گذاری و راحتی؛
بیشتر از تلاشمان‌ خوشبختی می دهی و بیشتر ازحجم لب‌ هایمان، لبخند، خواب‌هایمان‌ را تعبیر میکنی، و دعاهایمان‌ را مستجاب.

آرزوهایمان‌ را برآورده می سازی ؛ قهرها را آشتی می دهی و سخت‌ ها را آسان
. تلخ‌ها را شیرین می کنی و دردها را درمان. ناامیدی ها، همه امید می شوند و سیاهی‌ ها سفید سفید .

#فاضل نظری

تعداد صفحات : 4

درباره ما
Profile Pic
به وبسایت ما خوش امدید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 93
  • کل نظرات : 51
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 25
  • باردید دیروز : 7
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 54
  • بازدید ماه : 188
  • بازدید سال : 2,024
  • بازدید کلی : 18,272
  • کدهای اختصاصی

    اسلایدر

    ابزار نظر سنجی

    تک اسکین

    تک اسکین

    بیست اسکریپت
    وان اسکریپت
    خانه اسکریپت